یک احتمال در باب سفر داکتر نجیب الله
فرشید رویایی فرشید رویایی

این نبشته با تخیل گستری [یا فانتیزی ]یک احتمال بسیار ساده بنا یابیده است و آن  : اگر دکتر نجیب الله به سرزمین عجایب رسیده بود .

کاوشگران انگیزه های آن سفر ناموفق ، تکیه میکنند به دو احتمال و آنهم با دلایل بسیار :

یک : سفر از قبل برنامه ریزی شده [ در همسویی با سازمان ملل ]

دو :  سفر ناخواسته و بیشتر از روی اجبار [انتقام گیری احتمالی مخالفان دورن حزب و دولت و نیز مجاهدین ]

هرچه که بود یا نبود ، "داکتر" اما  جانش را بر سر این " انتخاب " گذاشت و رفت و در ما حرمان و آه و اشک برانگیخت و پیکر در خون آغشته او ،من و مارا ویران کرد.

واما اگر او ، از هفت خوان رستم گذشته و پایش به هندوستان رسیده بود ،چه میتوانست در آتیه پدیدار گردد ؟

در پیدایی و آشکار نمایی همین " مقدار و اندازه " بگذارید به احتمالات گذر کنیم  و اکنون را در آهینه احتمالات  ،نگاه کنیم :

 ۱: اگر دکتر در سرزمین عجایب بود ناگفته پیداست ،برپایی جنگ های کابل را ،در پای " داکتر شهید " مینوشتند و " پرده دری" و دامن به بالا فگندن و صورت ایهام گزیدن ، حد متعارف را ،دوره میکرد و به وقیحات بیشتر از حالا نضج میگرفت.

۲:هرگز یک و یا چند سازمان نمی توانستند از نام و صورت او ،نماد منقش و ملونی بر کنده و دیباچه هر گفتار کنند، چنان که حالا میکنند و او را به اجبار با " ببرک کارمل " مرحوم در رویارویی میکشانند ،نه با ستاینده گان " کارمل"  که راه دگرگونه را در برابر " دکتر " تجربه کردند و با او به رویارویی پرداختند وعملا مخالفان سیاست های پنداشته میشوند.

۳:شمار مخالفان درون حزیی دکترکه کم نبودند و نیستند و موافقان بیرون حزب که کم بودند و حالا چه بی شمار گشته اند ، بی هیچ گمان ،دستخوش تغیر میگشت و جذر و مد بسیار میابید.

۴: اگر دکتر در سرزمین عجایب بود ، ناگفته پیداست که او  با " بریالی " مرحوم ،رهبر مخالفان او ، بیشتر از پیش در تقابل میشد و یا که او را میکشانیدند و فراسو های نظری سیاست های راهبردی آنزمانی ، دچار " نقد " و تفسیر بسیار میگشت و به علت سفر از پیش اعلام نشده ی او،ترازوی قضاوت به نفع مخالفان او، بی مهابا پله خم میکرد.

۴:اگر دکتر در سرزمین عجایب رسیده بود ، رقت انگیزی ناشی از شهادت مظلومانه ی او ،جا خالی میکرد به نگاه پرسشگر هزار ها حزبی و غیر حزبی که به او دلبسته و شیفته اند ، آنانی که باز گشایی گره کور جنگ را فقط به دستان او باور داشتند نه انتظار سفر پر از پرسش اورا .

۵: اگر دکتر در سرزمین عجایب بود برخی از اعضای ارشد حزب و نیز برخی ها از آن "گله سربرا " که پس از " عزم سفر " او ،زبان به نا سزا گشودند ،دوباره به ستایش او لب نمی گشودند و صف بدل نمیکردند در شمار مخالفان سیاست های او باقی میماندند و دل هرجایی را ،به تمکین وا میداشتند که حذر از هرزه نمایی بکنند.

۶: اگر دکتر در سرزمین عجایب بود شاید به " نقد " راه رفته و درک متعارف آنزمانی از چپ پرداخته بود و باور های نهفته ی سیاستگران را ،یکایک بر شمرده و به اینهمه هیاهو نقطه پاهین گذاشته بود.چنانچه " کارمل " مرحوم در گفت و شنود های بعد از فروریزی حاکمیت به یکی دونکته بنیادی اشاره کرد و فروتنانه ، دین گفتار را ادا .[نگ. ک به گفت و شنود با سنگیرف و مصطفی دانش ]

۶:شاید یعقوبی مرحوم که شهره به پاکیزه گی و کاردانی داشت ،زنده بود و بسان دگران در سواحل آرام رحل زنده گی انداخته بود و بر بلندی و پستی روزگار مینگریست و لب میگزید، چنان چون دگر ارشد مقامان ، لب از لب نمی گشود و  اگر احتمالا لب گشوده بود ،دفتر ایام را گشوده بود  و چه راز هارا برملا و چه نشنیده ها را ،که بازگو نکرده بود .

۷:اگر پای دکتر به سرزمین عجایب رسیده بود ،شاید کنج دنج و ملال بر گزیده و بر احوال وطن نظاره داشت و برآن چه کرده بود و برآن چه نکرده بود ،ره سکوت گزیده بود و یا شاید قلم به جولان واداشته بود و راز " سفر حود برگزیده " و یا شاید " اجبار سفر " به سرزمین عجایب را ، نسخه ی خواندنی و بی بدیل کرده بود.و چونان نماز های شبانه ی پناهگاه کابل ، دور تسبیح گردانده  و باستاینده گان دین باور ، همره گشته و حق دین ادا کرده بود .

۸: اگر پای دکتر به سرزمین عجایب رسیده بود ، همین لایق" در صف عزاداران " مسجد سفید "پیشاور ، همانی که لب به مذمت و دشنام او در آستانه سفرش گشوده بود ،به عنوان تنها عزا دار ارشد ، مویه نکرده بود و مردمان  بسیار ظریف ، بر تناقض رفتار او لب به خنده باز نکرده بودند و  بر صورت شرمگنانه ما ،عرق شرم ننشسته بود.  و لایق همچنان در صف مذمت گران او ،جا خوش کرده بود و بسان دگر امرای ارشد ، در پس دروازهای بسته ،به امر و عتاب سازمانده گان نسل دوم رهبری در غربت پرداخته بود وبه نشانی رهبر پیشین حزب ،زبان به ناسزا نگشوده بود و با اعتبار نام " داکتر  نجیب الله "به کسب اعتبار در کابل نپرداخته بود.

۹:اگر دکتر در سرزمین عجایب بود ،مردمان بسیاری که باور تبارند و سمت ستا و زبان گرا،از او " شمله " سمتی و زبانی و تباری نساخته و  " علم اعتبار " از او مصداق نکرده بودند ،همانی که " جفسر " هزاره نژاد را به همرهی برگزیده بود و هردو باهمدگر ، تا آخر ره ، همسویی و آشنایی و اعتمادکردند.هرچند یکی در مقام ریس جمهور و یکی در مقام محفاظ ریس جمهور .

۱۰: اگر دکتر در سرزمین عجایب بود ،و سفر نا خواسته را یک" اجبار " اثبات کرده بود ، شاید به جذابیت او ،بیشتر افزوده گشته بود و با آنهمه رفتار پراگماتیک و زبان بی تکلف و عوام پذیر،به سرزمین خاک و خون ،برگشته بود و کوشیده بود ، تا اگر بتواند دگر باره قدم به ارگ نهد و تجربه ی دولت مداری را دوباره بیازماید. شاید .

 مگرچرخ دوار از این بازی ها در آستین بسیار ندارد؟ .

۱۱:اگر دکتر در سرزمین عجایب بود از کجا معلوم که بر بطلان آنهمه تکیه های ایدیالوژېک نپرداخته بود و بر کم بها دادن نقش دین و سنت های نهادینه شده  در سیاست های حزب ، انگشت ملامت به وضوح نگذاشته بود و کسان و ناکسانی را متهم و یا که محکوم به اشتباهات مرگ زاینده ، نکرده بود ؟

۱۲:اگر دکتر در سرزمین عجایب بود و " سفر ناخواسته " را ثقه کرده بود  و مظلومیت عمل را برملا ،ناگفته پیداست در تعاملات کنونی به جایگه بایسته پا گذاشته بود واما اگر آن سفر با واژه بسا سنگین "فرار" ثقه نما میگشت و خود زنده بود و صف پرسنده گان بسا طولانی ، هوادران او با شیفتگانی اندکی خاتمه میابید ، با آنانی که همسفر و هم خوان او گشته بودند  و بس .

۱۳: اگر دکتر در سرزمین عجایب بود ،شاید بر حقانیت سیاست مصالحه ملی و یا هم بر بطلان آن ،رای تاکید و یا تردید گذاشته بود.آن واژه اطلسی که ،با شگفتی دولت کرزی را نیز بسان دولت "داکتر " به چند دستگی درونی و سمت گرایی ،سوق میدهد و خوره آسا ،درون دولت را به پاشیدن نزدیک میکند.

۱۴؛ اگر دکتر در سرزمین عجایب رسیده بود ،شاید بسا از نکوهشگران کنونی وی که اکنون سازمانها و بارگاه ها افراشته اند هم چله و هم دستر خوان وی گشته بودند و شبها را ،با لطف سخن او ،صبح کرده بودند و درب ملامتی بروی این وآن گشوده بودند.

۱۵: اگر دکتر در سرزمین عجایب رسیده بود ،مجاهدین دم بی غم نزده بودند و با هزار حیله و ترفند ،سنگ بر پای او بسته و شدادانه ،با یومیه سازی های اعتقادات ،او را  مجری سیاست های روسیه وانمود کرده بودند.

و در انجام ناگزیرم بگو یم که این احتمالات ، در بستر تخیل گستری ،آغاز به انجام رساند. کسی را به طبع شایسته افتد و کسی را به طبع  نا خشنودی ،منظوری نبود ،جز تصویر احتمالات .گزیدن وپسندیدن  و نا گزیدن و نا پسندیدن هیچ کسی ، از اول در مقصود نبود.


August 27th, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات